کد مطلب:68732 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:208

خوله حنفیه: بخاطر غدیر مورد غضب سقیفه قرار گرفتیم











.

در حكومت غاصبانه ی ابوبكر عده ای از پذیرفتن خلافت او سرباز زدند و اعلام كردند كه فقط خلیفه ی تعیین شده در غدیر را به امامت قبول دارند. از جمله ی این افراد مالك بن نویره رئیس قبیله ی بنی حنیفه بود كه از پرداخت زكات هم به نمایندگان ابوبكر ابا كرد.

ابوبكر سرلشكر خود خالد بن ولید را به جنگ مالك فرستاد. خالد كه در خباثت و جنایت و بی حیایی ید طولایی داشت با لشكر خود از مدینه خارج شد تا به منطقه ی مزبور رسید. مالك برخورد مسلحانه ی ابوبكر را كه دید فهمید با تهمت ارتداد می خواهند با آنها بجنگند. لذا در مقابل آنها اعلام كرد كه ما مسلمانیم و اذان گفتند و همه به نماز ایستادند؛ و بهانه ی خالد از این جهت قطع شد، ولی دستور كار به او داده شده بود.

پس از نماز مغرب و عشا قرار شد شب را هر دو گروه به استراحت بپردازند تا فردا صبح در حل و فصل امور مذاكره كنند. خالد با یك اقدام ناجوانمردانه به مالك نیرنگ زد و در حالیكه آنها سلاحها را بر زمین گذارده بودند همه را اسیر كردند و در یك فرمان اسیران راكشتند و خالد همان شب با همسر مالك همبستر شد تا اسلام سقیفه ای به همه معرفی شود.

به این همه اكتفا نكردند و زنان و دختران مسلمان قبیله را بعنوان اسیر به مدینه

[صفحه 109]

آوردند تا بین مسلمانان قسمت كنند! خوله دختری از آنان بود كه او را بعنوان اسیر وارد مسجد كردند. او در ابتدای ورود به مسجد صدا زد: ای مردم، محمد صلی اللَّه علیه و آله چه شده است؟ گفتند: از دنیا رفت. پرسید: آیا قبر و زیارتگاهی دارد؟ گفتند: آری این تربت و قبر اوست. از همانجا خطاب به پیامبر صلی اللَّه علیه و آله صدا زد: «السلام علیك یا رسول اللَّه. من شهادت می دهم كه صدای مرا می شنوی و قادر بر پاسخ من هستی. ما بعد از تو اسیر شده ایم در حالیكه به لا اله الا اللَّه و محمد رسول اللَّه شهادت می دهیم».

سپس نشست. در اینجا طلحه و زبیر او را بعنوان كنیز برای خود درخواست كردند. خوله گفت: ای اعرابی (كه از دین خدا خبر ندارید)، چگونه است كه زنان خود را در پس پرده ها نگه داشته اید و زنان دیگران را هتك حرمت می كنید؟! سپس گفت: به خدا و پیامبر قسم، كسی مالك من نخواهد شد مگر آن كسی كه خبر دهد آنچه مادرم در زمان حامله بودنش به من در خواب دیده و آنچه هنگام ولادتم به من گفته و علامتی كه بین من و اوست.

در اینجا امیرالمؤمنین علیه السلام وارد مسجد شد و پرسید: این چه سر و صدایی است كه در مسجد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله برپا شده؟ داستان خوله را گفتند. حضرت فرمود: من اگر بگویم او از آن من خواهد بود؟ گفتند: آری. حضرت از خوله هم در این باره پرسید. خوله گفت: تو كیستی كه در بین این مردم چنین ادعایی می كنی؟!! فرمود: من علی بن ابی طالبم. خوله عرض كرد:

شاید تو همان كسی هستی كه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در غدیر خم بعنوان عَلَم و راهنمای مردم برایمان منصوب كرد؟

حضرت فرمود: من همانم. خوله عرض كرد:

ما بخاطر تو غضب كردیم و بخاطر تو به ما حمله كردند و ما را غارت كردند و اسیر گرفته آوردند؛ زیرا مردان ما گفتند: ما صدقات اموالمان و اطاعت خود را در اختیار كسی قرار نمی دهیم مگر آن كه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله او را برای ما و شما نصب كرده است.

[صفحه 110]



صفحه 109، 110.





    1. اثبات الهداة: ج 2 ص 32 ح 170. بحارالانوار: ج 29 ص 460.